حجاب وهویت فرهنگی

حجاب مصونیت است . مصونیت از گناه . پس بیایید این فرصت ها را بشناسیم

حجاب وهویت فرهنگی

حجاب مصونیت است . مصونیت از گناه . پس بیایید این فرصت ها را بشناسیم

معرفی کتاب

  کتاب «حجاب چرا» منتشر شد


کتاب «حجاب چرا» به قلم امین کشوری از سوی مؤسسه بوستان کتاب چاپ و منتشر شد.

مؤلف کتاب «حجاب چرا» به طرح کلی شبهه ها در مورد حجاب پرداخته و با رویکرد دینی سعی بر ارائه پاسخ های مناسب دارد.




حجاب از منظر فطرت، عقل و شرع

دکتر فتحیه فتاحی زاده





کتاب حجاب ،امنیت و زیبایی منتشر شد


علم ، عقل ، درک و فهم ، شعور ، تقوا ، ایمان ، هدایت ، اختراع ، حیا ، اخلاق ، حجاب و همه آنچه که انسان آن را جزو دارایی های خود می شمارد و می تواند بگوید آن را دارم ، همگی ابعاد وجودی و هستی او هستند که شخصیت وی را تشکیل می دهند ، هر چه کمیت و کیفیت این دارایی ها بیشتر باشند ، هستی انسان وسیع تر و شخصیت او گسترده تر است . ضرورت پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه ، یکی از مسائلی است که جمیله قالیباف ، نویسنده کتاب «حجاب زیبایی است» به آن پرداخته است .









تاثیر فمینیسم بر دختران در غرب


هفتمین جلد فمنیسم در ترازوی نقد با عنوان «تأثیر فمنیسم بر دختران در غرب» منتشر شد. کتاب «تأثیر فمنیسم بر دختران در غرب» اثر محققان سازمان روانشناسی آمریکا از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد. اندیشمندان غربی کتابهای متعددی نقد فمنیسم نگاشته اند که ترجمه آنها، جامعه ما را با آثار مخرب این جریان بیشتر آشنا خواهد کرد.




حجاب از منظر کتاب و سنت

دکتر فتحیه فتاحی زاده





لباس فردا


کتاب (( لباس فردا )) نوشته سیمیندخت بهزاد پور با بررسی جایگاه حجاب در برنامه ریزی فرهنگی توسط انتشارات سوره مهر به بازار آمد. به گزارش روابط عمومی انتشارات سوره مهر ، این کتاب در ده فصل تدوین شده است. فصل اول ( حجاب لباس معرفت انسان)، فصل دوم ( حجاب عامل تامل زن نسبت به خود)، فصل سوم ( حجاب لباس جوامع فردا)، فصل چهارم ( حجاب لباس ایمان)، فصل پنجم (حجاب و پیام عاشورا)، فصل ششم (حجاب نمادکارگزاری زن )،فصل هفتم ( طرح توسعه فرهنگ عفاف)، فصل هشتم (حجاب تجلی انسانیت)، فصل نهم ( بررسی علل ناکارآمدی پدیده های... 


















 

آفتاب در حجاب 


نویسنده : سید مهدی شجاعی

پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى.
بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود و گلویت خشک شده بود.
دست و پاى کوچکت مى لرزید و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه، به ارتعاشى وامى داشت. خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى.
پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: ((چه شده دخترم؟))
تو فقط گریه مى کردى.
پیامبر دستش را لابه لاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: ((حرف بزن زینبم! عزیز دلم! حرف بزن!))
تو همچنان گریه مى کردى.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد