قبل از آنکه کشف حجاب جنبه رسمی به خود بگیرد علما و مردم مشهد مقدس مقاومت شدیدی در مقابل این حرکت از خود نشان دادند. روحانیان به سال 1314ه .ش در این ماجرا پیشقدم بودند و اقدام رضاخان را مقابله با اسلام تلقی نمودند. علما و مجتهدان مشهد خصوصا آیتاللّه حاجآقا حسین قمی، سیدیونس اردبیلی و میرزامحمد آقازاده جلسات متعددی برگزار مینمایند و توطئه حجابزدایی و برپایی جشن کشف حجاب را مورد بررسی قرار میدهند.
در یکی از نشستها که در منزل حاجآقاحسین قمی برگزار شد، ایشان از اوضاع
پدید آمده برای کشور مسلمان ایران و فشاری که بر بانوان شیعه وارد آمده به
شدت متأثر شده با حالتی اشکآلود میگوید: امروز اسلام انسان فداکار
میخواهد و بر مردم لازم است که در برابر این سیل بنیانکن که خانه ارزشها و
دژ استوار دیانت را مورد تهدید قرار داده قیام کنند.(1)
گردهمایی
روحانیان به منظور اتخاذ تصمیم نهایی تداوم یافته و در جلسهای که در منزل
آیتاللّه سیدیونس اردبیلی برگزار میشود مقرر میگردد حاجآقاحسین قمی در
اعتراض به اقدامات مخرب رضاخان به تهران رفته با او در این زمینه صحبت کند
و چون به قرآن تفأل میکند و استخاره خوب میآید برای سفر مصمم میگردد و
اعلام میکند: اگر رضاخان از اعمال خلاف و رفتارهای غیر شرعی خویش دست
برندارد تا پای جان پایداری خواهد نمود. سرانجام در شب 29 ربیعالاول سال
1354ه .ق حاجآقاحسین قمی به همراه دو نفر از فرزندان و خادم خود، مشهد را
به قصد تهران ترک مینماید.(2)
وی پس از ورود به تهران با قید استخاره
راهی شهر ری شده و در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی در باغ سراجالملک
اقامت مینماید. مردم تهران و اطراف و اکناف به اتفاق علما و روحانیان به
صورت دستهجمعی، پیاده و سواره به سوی محل اقامت آقا رهسپار شده و ارادت
خود را نسبت به مقام مرجعیت و فقاهت به نمایش میگذارند.(3)
حضرت امام
خمینی(قدسسره) به این موضوع اشاره داشته و فرمودهاند: «... ایشان
[حاجآقاحسین قمی] به حضرت عبدالعظیم آمدند و ما رفتیم خدمتشان و ایشان
قیام کردند، منتهی حبس کردند ... و بعد هم تبعیدش کردند ...»(4)
برادرزاده
حاجآقاحسین (سیدمرتضی برقعی) گفته است وقتی عمویم را در باغ محل اقامتش
زیارت کردم مشاهده نمودم چشمان آقا از شدت گریه و ناراحتی متورم شده است،
عرض کردم: در ملاقات با رضاخان چه میکنید؟ آن سید بزرگوار گفت: اگر قبول
نکرد که از اعمال خلافش دست بردارد خفهاش میکنم!(5) در طول مدت اقامت آقا
در باغ مورد اشاره، مردم ضمن دیدار با مرجع خویش برای هر گونه جانفشانی
اعلام آمادگی مینمودند. حضور گسترده دیدارکنندگان مشتاق هراس دولت رضاخان
را برانگیخت. در نتیجه در ظهر روز دوم ربیعالثانی 1354ه .ق ملاقات با
حاجآقاحسین قمی ممنوع گردید و مأموران دولتی در اجرای دستور جدید در باغ
را بسته و تا فرا رسیدن شب محل اقامت ایشان به محاصره کامل عوامل رضاخان در
آمد. در مدتی که این فقیه فرزانه در باغ سراجالملک اقامت اجباری داشت
رضاخان حاضر به مذاکره با وی نگردید و تنها پیام داد که چرا قبل از آنکه
جواب تلگراف شما داده شود به تهران آمدید؟ حاجآقاحسین با صلابت تمام اظهار
داشته بود: من تلگراف نکردم که اجازه بگیرم بلکه بدین وسیله خبر دادم که
عازم تهران هستم!
با عزیمت این فقیه باشهامت به تهران، بسیاری از اهالی
مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کرده و به سخنان وعاظ و خطبا که در مذمت کشف
حجاب و اعمال رضاخان بود، گوش فرا میدادند. خبر بازداشت حاجآقاحسین قمی
به سرعت در شهر مشهد انتشار یافت و مردم این دیار مقدس را بیش از گذشته
نسبت به رفتاردولت وقت عصبانی نمود. همان زمان، شهربانی مشهد بنا به دستور
رضاخان گروهی از حامیان حاجآقاحسین همچون شیخغلامرضا طبسی و شیخشمس
نیشابوری را که از واعظان مشهور خراسان بودند، دستگیر نمود. از سویی عدهای
از روحانیان با صدور اطلاعیههایی از مردم میخواهند در برابر فاجعه
هولناک کشف حجاب و دیگر اقدامات ضد دینی رضاشاه خاموش نمانده و اقداماتی
هماهنگ ترتیب دهند.(6)
مردم به منظور مبارزه با کشف حجاب و اطاعت از
علما به صورت خودجوش از مشهد و روستاهای اطراف به سوی مسجد گوهرشاد
میآیند. با توجه به آنکه جمعیت زیادی در این مکان اجتماع نموده بودند و
احتیاج به مواد غذایی داشتند مردمانی خیّر و نیکوکار به تأمین مواد خوراکی
آنان مبادرت ورزیدند و علیرغم آنکه ماه دی و فصل سرما بود و در آن موقع
سیب مثل حالا فراوان نبود، اهالی مقیم روستاهای حومه مشهد سیبهای اندوخته
خود را که معمولاً شب عید به بازار میبردند تا بفروشند، در دیماه به مسجد
گوهرشاد میآوردند و بین مردم توزیع مینمودند. میگویند مرحوم نواب
احتشام رضوی ـ پدر همسر شهید سیدمجتبی نوابصفوی ـ برای مردم صحبت میکرد و
سه روز متوالی بر فراز منبر بوده و تنها برای تجدید وضو پایین میآمده
است.(7) در آن زمان پاکروان استاندار خراسان بود و چون فردی بیقید به امور
دینی به شمار میرفت و در غرب پرورش یافته و بنا بر برخی نقلها بهایی بود،
از اینرو رضاخان او را به سمت والی خراسان منصوب کرد. این خائن محروم از
خرد در به وجود آوردن حوادث مشهد نقش اول را عهدهدار بود. در زمان وی به
مشهد دستور رسید که وعاظ معروف شهر هر چه زودتر دستگیر شوند. متعاقب این
حرکات بود که مردم چند روز متوالی به عنوان اعتراض در مسجد گوهرشاد تحصن
کردند.(8) محمدولیخان اسدی که نیابت تولیت آستان قدس رضوی را عهدهدار بود
به رضاخان گفته بود کشف حجاب در شهر مقدس مشهد هنوز زود است و این برنامه
را از شهرهای دیگر شروع کنید ولی پاکروان خبیث شدیدا با اعمال رضاخان موافق
بود و گفته بود: طی چند روز این کار را عملی میکنم. اگر چه ابتدا
استاندار و فرمانده لشکر خراسان ـ سرلشکر ایرج مطبوعی معدوم ـ و رئیس
شهربانی سرهنگ دوم حسینقلیخان بیات میخواستند گناه سرکوبی قیام گوهرشاد
را به گردن اسدی بیندازند لیکن گذشت زمان پرده از اسرار برداشت و چهره
پاکروان و همدستانش بر همگان هویدا گردید.(9)
شیخمحمدتقی بهلول(10) که
روحانی مبارز و شجاعی بود و مردم مشهد وی را میشناختند در مسجد گوهرشاد طی
سخنرانیهای پرشور و التهابی به کشف حجاب حمله کرد و این حرکت را تهاجمی
علیه دیانت و ارزشهای معنوی دانست. گفته میشود بهلول روی پله آخر منبر
بیست و چهار ساعت نشسته بود و جمعیت هم مدام بر حاضرین و مستمعین سخنان وی
افزوده میشد. برخی دعا میخواندند و گروهی استراحت میکردند.(11) خود
بهلول در خاطراتی میگوید: مردم مرا روی دست گرفته با سلام و صلوات از صحن
کهنه بردند و در مسجد گوهرشاد در ایوان مقصوره بالای منبر صاحبالزمانی
گذاشتند. رئیساطلاعات شهربانی خود را به من رسانید و گفت: منبر رفتن ممنوع
است، مردم بر سرش ریختند و با کتک و فشار به طرز فجیعی از مسجد بیرون
کردند.(12) مردم تحت تأثیر بیانات بهلول قرار گرفته و اعلام میکنند تا
مسأله کشف حجاب لغو نشود از اینجا خارج نمیشویم. فرمانده لشکر مشهد به نام
ایرج مطبوعی در این باره به رضاخان گزارش میدهد. وی هم میگوید: اگر با
تهدیدات خارج نشوند تیراندازی کنند. ایرج مطبوعی که بعد از انقلاب دستگیر و
محاکمه گردید و در دوم مهر 1358 محکوم به اعدام شد متهم به چند مورد جنایت
بود که از جمله آنها اعزام یک گردان به مسجد گوهرشاد بود که منجر به شهادت
25 نفر و مجروح گردیدن حدود چهل نفر گردید.(13)
حضور زنان مسلمان در
این قیام بسیار چشمگیر است. با درخواست آنان چادری که در مسجد پیرزن ـ میان
مسجد گوهرشاد ـ نصب میگردد و آنان زیر آن مجتمع شده و به سخنرانی بهلول و
نواب احتشام رضوی گوش فرا میدهند. در آن موقعی که سربازان صحن را محاصره
کردند و مردم اجازه ندادند این دو روحانی را ببرند تیراندازی صورت گرفت. در
این وقت حاضرین به مأموران حمله کرده و با چوب، سنگ، داس و بیل آنان را
متواری ساختند.
روز شنبه در ماه ربیعالثانی 1354ه .ق مطابق 19/4/1314ه
.ش ازدحام جمعیت در مسجد گوهرشاد به اوج خود میرسد. عوامل حکومتی از خیزش
عمومی و مقاومت مردم نگران شده و چون از مرکز کسب دستور میکنند به آنان
گفته میشود حاضرین در مسجد را مورد یورش قرار داده، تمامشان را تار و مار
کرده، عاملان واقعه را دستگیر کرده و مجازات نمایید. عصر شنبه از پشت مسجد
عدهای سرباز روی سر درب این مکان آمدند و در چهار سر درب آن تیربار نصب
کردند که لولههای آنها به سوی پایین کج شده بود. مردم فکر میکردند این
حرکات تهدیدی بیش نمیباشد. حدود ساعت دوازده مأموران یکی از دربهای مسجد
را شکستند و اول کسی که وارد شد سروان ظلّی، فرمانده هنگ لشکر خراسان بود.
مردم با چوب و وسایل دیگر او را کتک زدند. در این وقت وی دو تیر هوایی شلیک
کرد و ناگهان سربازان به داخل مسجد ریختند. مردم با مأموران درگیری پیدا
کردند و چون انبوه جمعیت از پای منبر و اطراف به حرکت در آمدند تا برای کمک
به دالان مسجد بشتابند، مسلسلها شروع به تیراندازی کردند و شدت آن به حدی
بود که فضای مسجد را روشن کرده بود. از پایین مأموران با سرنیزه مردم را
میدریدند و صدای یا علی فضای شهر مقدس مشهد را پر نموده بود. کوهی از
اجساد بر زمین ریخته شده و خون چون سیل در جریان بود. بعد از این کشتار
خونین که دومین یورش به اجتماع کنندگان در مسجد بود قریب 1100 نفر را
دستگیر کردند، عمامه روحانیون پاره شده و دستهای آنان را بسته جلوی اسبها
انداخته به سوی هنگ بردند. زخمیها با بدترین وضع به همراه کشتهها در
ماشینها ریخته میشدند و هرچه زندهها داد میزدند که ما زندهایم، کسی به
حرف آنان توجهی نمیکرد. تعداد شهدا را بین چهار هزار تا شش هزار نفر
گفتهاند. در روز بعد سرهنگ جهانبانی از تهران با هواپیما آمد و در بین
اسیران، آنان را که زوّار امام رضا(ع) بودند پس از سه روز آزاد نمود و
افراد تا چهارده ساله را نفری سی ضربه شلاق زد و مرخص کرد. بقیه تا چند
هفته بعد در هنگ با وضع فجیعی در زندان بودند. به گفته برخی شاهدان عینی 56
کامیون جنازههای این حادثه را به سوی محله خشتمالها و باغ خونی مشهد حمل
کردند. این کشتار در زمان نخستوزیری ذکاءالملک فروغی (فراماسونر) روی
داد.(14)
پس از این واقعه حوزه علمیه مشهد مورد تاخت و تاز قزاقان قرار
گرفت و در مشهد حکومت نظامی بر پا گردید و شهر کاملاً در دست قزاقان بود.
مقام معظم رهبری حضرت آیتاللّه خامنهای در این زمینه مینویسند: «مبارزه
و قیام مردم و حوزه علمیه به تبع علمای بزرگی مانند آیتاللّه
حاجآقاحسین قمی و آیتاللّه میرزامحمد کفایی در جریان کشف حجاب رضاخانی
که منجر به تبعید آیتاللّه قمی و شهادت آیتاللّهزاده کفایی گردید،
نموداری از رشد سیاسی و مبارزات عمیق روحانیون در سطح حوزه علمیه بوده است و
در ادامه آن حوادث کشتار بیرحمانه مسجد گوهرشاد و شهادت گروهی از طلاب و
مردم بیپناه مشهد به جرم دفاع از اسلام، نشاندهنده اوج بیداری نهضت
اسلامی در میان مردم مسلمان بوده است ...».(15)
پس از فاجعه خونین
گوهرشاد تا سه روز دربهای حرم را بسته بودند تا خونهای مسجد را شستشو دهند.
رضایت رضاخان از این قتل و کشتار فجیع به حدی بود که فتحاللّه پاکروان و
همدستان وی مقرب دربار شدند و به آنان مجال داده شد تا نقشههای دیگر شاه
را در خراسان به اجرا بگذارند. آنان چنان مردم را در فشار قرار دادند که
حتی در حرم مطهر هشتمین فروغ امامت به خدمه و پاسداران بعد از ماجرای
گوهرشاد هر روز کارمندان یکی از ادارات دولتی را همراه با همسران حجابدار
آنها در شیر و خورشید سرخ دعوت میکردند و پس از سخنرانی یکی از سرسپردگان
رژیم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر میکشیدند.
حرم دستور داده
بودند تا چادر و چارقد را از سر زنها بکشند.(16) زنانمعتقدبهارزشهایدینی
در مقابل این فاجعه مقاومت میکردند و از جلو دید مأموران متواری میشدند و
نمونههایی گزارش شده که بانوانی پس از تعقیب مأموران دچار بیماری شده و
پس از مدتی فوت نمودهاند. جالب آن است که زمان حمله به حرم مطهر و کشتار
مردم دقیقا مصادف با روزی است که ارتش روسیه در سال 1330ه .ق به سرکردگی
ژنرال ردکو به مشهد هجوم آورد(17) و نیز در سیام آبانماه 1357ه .ش به
دستور محمدرضاشاه پهلوی حرم حضرت امام رضا(ع) به گلوله بسته شد.(18)
شیخ
محمدتقی بافقی پس از شنیدن کشتار گوهرشاد از فرط ناراحتی و دلسوزی نسبت به
مسلمانان به خون خفته، دچار سکته شد و برای مدتی بستری گشت و پس از کسب
بهبودی نسبی سه ماه بعد از کشتار، با توجه به اینکه از سوی دولت
ممنوعالخروج بود، تهران را به طرف مشهد خونین ترک کرد تا از نزدیک فضای
خونآلود این دیار ابرار را نظارهگر باشد.(19)
خبر قیام خونین مشهد که
به تهران رسید، رئیس شهربانی و دادستان کل کشور به حضور حاجآقاحسین قمی
میروند و میگویند شما مشهد را به شورش وا داشتید و در این حرکت عدهای
بیگناه کشته شدند که مقصر شما هستید؟! حاجآقاحسین پس از گریستن بر شهدای
به خون خفته این نهضت، خطاب به آن خطاکاران میگوید: گناه این کشتار به
گردن دولت و شخص رضاخان است، چون من با مسالمت و دست خالی برای مذاکره آمدم
ولی شما مرا حبس نمودید و مردم را خشمگین ساختید و به جای آنکه خواستهای
منطقی و برحق آنان را مورد رسیدگی قرار دهید آن مظلومان را گلولهباران
نمودید.(20) نظر به نفوذ و موقعیت آیتاللّه بروجردی و مخابره تلگراف
ایشان به رضاخان، دولت از محاصره یک ماهه محل اقامت حاجآقاحسین دست بر
میدارد ولی او را به حالت تبعید به عتبات میفرستد.(21)
مطبوعات وابسته
به رژیم و روزنامههای محروم از استقلال فکری حقایق این واقعه را دگرگون
جلوه دادند. روزنامه تجدد، در تاریخ 31 تیرماه 1314ه .ش نوشت: «شیخ بهلول
نامی که سابقه تحریک دارد مردم را به عنوان وعظ دور خود جمع کرده و
یاوهسراییهایی در اطراف لباس و کلاه نمود، نظر به اینکه مأمورین موفق
نشدند از روی ملایمت او را از اقدام خویش باز دارند تصمیم گرفتند آنها را
متفرق سازند، در نتیجه چند نفری مقتول و مجروح شدند و بالاخره در اثر
مداخله نظامیان اغلب اشرار را گرفتار ولی شیخ بهلول موفق به فرار شده است.»
سرمقاله روزنامه آزادی، چاپ خراسان در تاریخ 28 تیر 1314ه .ش، شش روز بعد
از کشتار، به ستایش از کلاه بینالملل و کشف حجاب پرداخت و روی کار آمدن
رضاخان را به ظهور کوکب درخشان پهلوی در آسمان ایران تعبیر نمود!!
بعد
از ماجرای گوهرشاد هر روز کارمندان یکی از ادارات دولتی را همراه با همسران
حجابدار آنها در شیر و خورشید سرخ دعوت میکردند و پس از سخنرانی یکی از
سرسپردگان رژیم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر میکشیدند و این کار
همراه با هلهله و هورا کشیدن بود، مردان را نیز وادار میکردند تا کلاه
شاپو بر سر نهند. قبای بلند افراد را با چاقو بریده و به شکل کت، کوتاه
میکردند.(22)
مقاومت بانوان
باتلاق طاغوت
بذرهای ابتذال
صیانت از سنگر حجاب
پی نوشت ها:
1ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص84.
2ـ حاجآقاحسین قمی، قامت قیام، محمدباقرپورامینی، ص108 ـ 109.
3ـ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج2، ص159.
4ـ صحیفه نور، ج8، ص31.
5ـ عنصر فضیلت و تقوا، عباس حاجیان دشتی، ص49.
6ـ چهرهای پرفروغ از مشعلداران اسلام و فقاهت و انقلاب، دفتر مدرسه علمیه امام امیرالمؤمنین(ع)، مشهد، ص87.
7ـ قیام گوهرشاد، ص207.
8ـ اروپاییها و لباس ایرانیان، ص303.
9ـ استانداران خراسان و نقش میرزافتحاللّهخان پاکروان در توطئه کشف حجاب در خراسان، مجله پانزدهم خرداد، سال ... شماره ...، ص48.
10ـ نگارنده این روحانی مبارز را شخصا ملاقات کردهام.
11ـ اظهارات حجتالاسلام والمسلمین میرمحمدحسین حسینی اصفهانی، مندرج در کتاب قیام گوهرشاد، ص104.
12ـ خاطرات سیاسی بهلول، ص60.
13ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص69، پاورقی و نیز مجله سروش، شماره 91، ص88.
14ـ گفتگو با حسین آستانهپرست، مندرج در کتاب قیام گوهرشاد، ص190.
15ـ گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، آیتاللّه سیدعلی خامنهای، ص136.
16ـ قیام گوهرشاد، ص152.
17ـ تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص255.
18ـ زن از دیدگاه اسلام، علی ربانیخلخالی، ص144.
19ـ قیام گوهرشاد، ص39.
20ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص87.
21ـ حاجآقاحسین قمی، قامت قیام، ص122.
22ـ قیام گوهرشاد، ص190 ـ 191.
23ـ واقعه کشف حجاب، ص27 و نیزدر این مورد بنگرید به تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص264 ـ 266.
24ـ زندگینامه سیاسی امام خمینی(قدسسره)، ج اول، ص56 ـ 57.
25ـ زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ص91 ـ 92.
26ـ قیام گوهرشاد، ص206 و نیز تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص252.
27ـ غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص48.
28ـ زن از دیدگاه امام خمینی(قدسسره)، ص139، در جستجوی راه از کلام امام (دفتر سوم)، ص65 ـ 66.
29ـ در جستجوی راه از کلام امام (دفتر سوم زن)، ص36.
30ـ صحیفه نور، ج2، ص30 و نیز همان مأخذ، ص66.
31ـ خاطرات صدرالاشراف، ص302.
32ـ اروپاییها و لباس ایرانیان، ص286؛ واقعه کشف حجاب، ص25.
33ـ تاریخ سیاسی معاصرایران، ج اول، ص118 ـ 119.
34ـ از پیام امام به مناسبت روز زن، مندرج در کتاب «در جستجوی راه از کلام امام» دفتر سوم، ص39.
35ـ خواهران و دختران ما، احمد کسروی، ص4.
36ـ جستاری در افکار و اندیشههای علی دشتی، مهرزاد تولایی تهرانی، مجله کیهان فرهنگی، شماره مسلسل 135، ص41.
37ـ حیات یحیی، ج4، ص434.
38ـ زندگینامه سیاسی امام خمینی(قدسسره)، ج اول، ص57 ـ 58.
39ـ تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص264 ـ 266.
40ـ
به منظور آشنایی با پیامدهای منفی کشف حجاب بنگرید به آثاری چون:
جامعهشناسی غربگرایی (جلد دوم)، علیمحمد نقوی، غربزدگی، جلال آلاحمد،
ص101 ـ 102؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل و ... .
41ـ روزنامه همشهری، شماره 1389.
42ـ همان مأخذ.
43ـ همان.
44ـ همان.