حجاب وهویت فرهنگی

حجاب مصونیت است . مصونیت از گناه . پس بیایید این فرصت ها را بشناسیم

حجاب وهویت فرهنگی

حجاب مصونیت است . مصونیت از گناه . پس بیایید این فرصت ها را بشناسیم

زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی


نوشته دکتر میترا مهرآبادی، انتشارات آفرینش ۱۳۸۶، ۵۴۲ صفحه مصور  

در این کتاب چنان که از نامش پیداست سیمای زن ایرانی در تاریخ از نگاه سیاحان غربی تصویر می گردد. نویسنده با تقسیم بندی و نظام بخشی، از خلال مطالبی که سیاحان و سفرنامه نویسان در سفرنامه هایشان نوشته اند اطلاعات بسیار مفید و قابل توجهی را درباره شکل زندگی و آداب اجتماعی زنان ایرانی در دوره های مختلف تاریخ نشان می دهد. بخش هایی که مطالب اقتباس شده بر اساس آن تقسیم بندی شده است شامل سیمای زنان ایرانی، پوشاک زنان، زینت آلات زنان، آرایش صورت و موی زنان، حجاب زنان، عناوین و القاب زنان، آداب و مراسم ازدواج، صیغه، کنیزان، تعدد زوجات، هوو، بارداری، طلاق، چگونگی عبور از معابر عمومی، سرگرمی ها، حمام های زنانه و .. می باشد. مطالعه این کتاب جهت تعمق و استفاده پژوهش های جامعه شناختی در فرهنگ مردم ایران در تاریخ چند قرن گذشته بسیار سودمند است.

جهت تفرج و البته آشنایی با حال و هوای کتاب، بخشی از کتاب را که به حجاب زنان ایرانی می پردازد به شکل خلاصه نقل می کنم:

حجاب زنان

در زمان شاه عباس صفوی: زنها در مجموع زیبا هستند. چادر و روبند بر سر دارند. به طوری که آفتاب، هیچ وقت بر صورت آنها نمی تابد. زنها هم مانند مردها شلوار و جوراب های مخمل گلی می پوشند.- برادران شرلی

در زمان شاه صفی: زنان موقعی که از خانه خارج می شوند چهره خود را نشان مردان نمی دهند. بلکه چادر سفیدی روی سر می اندازند که تمام بدن آنها را تا مچ پا می پوشاند و فقط در جلوی صورت شکاف کوچکی دارد که از آن شکاف به زحمت جلوی خود را می توانند ببینند. و چه بسا چهره های زیبایی که با لباس های محقرانه و چهره های زشتی که با لباس های مجلل و فریبنده، زیر این چادرها مخفی هستند. و انسان نمی تواند بفهمد در پس چادر، چه قیافه ای نهفته است. – اولئاریوس

تا شاه سلیمان صفوی: زنان، خود را در ایران به احدی غیر از شوهر خود نشان نمی دهند. وقتی به حمام عمومی می روند، در چادری سر تا پای خود را مستور می نمایند که فقط در محاذات چشم، دو سوراخ دارد که پیش پای خود را بتوانند دید. و این کار یعنی به حمام عمومی رفتن، مخصوص فقرا و طبقه سوم است که استطاعت داشتن حمام مخصوص در خانه نداشته باشند.. همین که دختری شوهر کرد، معاشرین او منحصر به زنها یا خواجه سرایان می شود. و زن معقول و نجیب کسی است که بیشتر مستوره و محفوظه باشد. – تاورنیه

زمان آقامحمدخان قاجار: این زنان [روستایی]صورت خود را به اهتمامی بیشتر از زنان شهری می پوشند و در خانه اندرونی زیادتر مستور باشند. – اولیویه

زمان فتحعلی شاه قاجار: زنان ایرانی در زیر چادر، مهارت عجیبی برای شناساندن خود و شناختن همدیگر دارند. شگفت آن که وقتی از کنار هم می گذرند، یقین دارند که در شناختن طرف اشتباه نکرده اند. اما چه بسا مردانی که از کنار زنان خویش می گذرند بی آن که آنها را بشناسند.- دروویل

زمان محمدشاه قاجار: زنان ایرانی از منزل کم خارج می شوند. در کوچه ها هم با چادری که سر تا پایشان را مستور می کند، می آیند و غیر ممکن است کسی صورت آنها را ببیند. به روی سر، پارچه سفیدی می اندازند که در مقابل چشمان چندین شبکه دارد و با آن است که جلوی خود را می بینند. و غیر ممکن است بگذارند چشم نامحرمی به صورتشان افتد. ساق پا را در شلواری گشاد یا چاقچور می نمایند.. گاهی در کوچه که مردی نگذرد روبند را به جهت استنشاق هوا پس می اندازند. اما همین که مردی، حتی شوهرشان ظاهر شود، دوباره روبند را به روی صورت می اندازند. یک روز که از کنار زنی می گذشتم و نتوانست به فوریت روبندش را بزند، شنیدم از این گناهی که مرتکب شده خود را سرزنش می کرد. – اوژن فلاندن

زمان ناصرالدین شاه قاجار: نانجیبی و بی شرمی و بی اعتنایی به عفت و وقار، از نظر زنان ایرانی عملی مذموم و رفتاری ناشایست است. بدین لحاظ، همان خانم زیبایی که در منزل با نمایش زیبایی های اندام و چهره خود، مایه دلگرمی و لذت شوهرش را فراهم می آورد، در بیرون از منزل، حتی گوشه چشمی هم به نامحرمان نشان نمی دهد. تا آنجا که در راه رفتن، صحبت و نگاه هم ملاحظه عفت و نجابت خودش را دارد و هرگز حاضر به تنزل کردن از مقام قابل احترام خود نمی گردد. – دکتر ویلز

.. در چند ماهی که اینجا بودیم هرگز زنی رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زنها را بی حجاب و چادر ببینیم. در این وضع، زشت یا زیبا و جوان یا پیر بودن زنها را از روی رنگ و حالت دست هاشان که شاداب یا چروکیده است، قیاس و ارزیابی می کردیم. – یوشیدا ماساهارو (سفیر ژاپن در دربار ناصرالدین شاه)

لباس های زنان که در حرمسرا می پوشند با آن چه در کوچه و خیابان به تن دارند سخت متفاوت است. زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می کنند تا همه قسمت های بدون را از چشم عابران بپوشاند و به اصطلاح، همه زنان را از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت در می آورد… روی هم رفته لباس کوی و برزن خانمهای ایرانی هیچ لطف و گیرایی ندارد. زیرا این لباس ها بدن را مثل گونی در خود می پوشاند و در نتیچه هیچ از شکل و طرز حرکت و رفتار زنان به چشم نمی آید و حتی سن آنها زا نمی شود تشخیص داد.. اما همین لباس، دو حسن هم دارد که در مشرق زمین بسیار مورد توجه است. یکی آن که صورت زن را از نگاه نامحرم می پوشاند و دیگر آن که به پوشنده آن امکان می دهد که به صورت ناشناخته و پنهانی به گردشهایی برود و از نقاطی دیدن کند که در غیر این صورت و با روی باز به رفتن به آن نقاط مجاز نیست. بدین ترتیب در بازار به زنانی با چادر کهنه و مستعمل برمی خوردیم که به هنگام صحبت کردن، از طرز تکلم عالی آنان می توان به مقام بلندشان پی برد. گاه می شود که خانمی که ظاهرا از طبقات پایین اجتماع است، به خانه طبیب اروپایی می رود و با او در باب یک بیماری پنهانی مشورت می کند. طبیب نبض او را می گیرد و فورا متوجه دستبند قیمتی اش می شود. در آخرین سالهای اقامتم در ایران، اغلب مرا به خانه ای می بردند و خانم از من می پرسید که آیا او را می شناسم یا نه. و بعد می گفت پیش من آمده و من او را معالجه کرده ام.

زن فقط حق دارد در برابر شوهر و چند تن از نزدیک ترین خویشاوندانش که به او محرم اند، بدون حجاب ظاهر شود. هر گاه در کوچه، بر اثر تصادف، حجاب زنی از صورتش بیفتد، رسم چنین است که مردی که با او روبروست روی بگرداند تا آن زن دوباره حجاب خود را مرتب کند.. حتی زن پیر گدای کوچه و بازار نیز بدون نقاب دیده نمی شود. زنهای اروپایی که بدون حجاب در خیابانها ظاهر بشوند، خود، موجب تحریک حس کنجکاوی عمومی می شوند و حتی مردم بر آنها دل می سوزانند. – پولاک


هنری موزر که در دوره ناصرالدین شاه قاجار از ایران دیدن کرده نیز درباره حجاب زنان می نویسد: یحتمل، مطالعه کنندگان این سیاحت نامه، مرا مذمت می نمایند که در روایت خود از زنهای ایران چندان ننوشته ام. این فقره صحت دارد. ولی از چیزی که شخص ندیده و نمی داند، چگونه صحبت نماید؟ در ترکستان و ایران، زنها به قدری مخفی هستند که ممکن نیست آنها را دید و دسترس به آنها نمی توان داشت و حتی از آنها هرگز صحبت هم نمی شود. از شخص بخارایی می توان پرسید که حال پسر و اسب و خروسک تو چگونه است، ولی هرگز نباید به صرافت این افتاد که از زوجه او احوالپرسی کرد. این فقره هم با ادب منافات دارد و هم برخلاف مذهب است. وضع زن در صفحات مشرق زمین به کلی مختلف است از وضع زنهای مغرب زمین.


زمان مظفرالدین شاه قاجار: به طور طبیعی و بنا بر عادت اروپایی، من زنان را با کنجکاوی و در عین حال، توجه بیشتری نگاه می کردم. البته فقط نگاه می کردم، بی آن که چیزی ببینم. به نظر من زنان ایرانی، بیش از تمام کشورهای مشرق زمین، مقید به حجابند و با دقت و وسواس بیشتری قد و بالا و چهره خود را می پوشانند. وقتی از منزل خارج می شوند، سر تا پای خود را در چادر سیاه بزرگی که از پارچه ای بالنسبه لطیف، اما بی هیچ زیبایی و ظرافتی درست شده است می پیچند.

اما زن ایرانی، دوست ندارد حتی چشمان خود را به کسی نشان دهد و به همین جهت نیز در جلوی چهره خویش، دستمال بلند سفیدی می آویزد.. این زنان زشتند یا زیبا و پیرند یا جوان؟ معلوم نیست. این معمای پیچیده در پرده، در برخورد اول، نوعی خشم آمیخته با کنجکاوی در مردان اروپایی به وجود می آورد.. برخلاف آن چه ظاهر پوشیده در حجاب زنان ایرانی نشان می دهد، چنین به نظر می رسد که همین زنان در زندگی خود از آزادی زیادی برخوردارند. بیشتر آنها هر وقت دلشان بخواهد و بی آن که کسی همراهشان باشد از خانه خارج می شوند. – کلود انه

زمان احمد شاه: .. یک نفر مرد، هیچ وقت در اندرونی با زنها غذا نمی خورد، بلکه با دوستان مرد و خدمتکارانش بر سر سفره می نشیند. در مجالس مردانه از زنها دعوتی نمی کنند، مگر از رقاصه ها که آنها هم وابسته به پست ترین طبقات زنان [احیانا روسپیان] هستند.

هنری موزر که در دوره ناصرالدین شاه قاجار از ایران دیدن کرده نیز درباره حجاب زنان می نویسد:

یحتمل، مطالعه کنندگان این سیاحت نامه، مرا مذمت می نمایند که در روایت خود از زنهای ایران چندان ننوشته ام. این فقره صحت دارد. ولی از چیزی که شخص ندیده و نمی داند، چگونه صحبت نماید؟ در ترکستان و ایران، زنها به قدری مخفی هستند که ممکن نیست آنها را دید و دسترس به آنها نمی توان داشت و حتی از آنها هرگز صحبت هم نمی شود.

از شخص بخارایی می توان پرسید که حال پسر و اسب و خروسک تو چگونه است، ولی هرگز نباید به صرافت این افتاد که از زوجه او احوالپرسی کرد. این فقره هم با ادب منافات دارد و هم برخلاف مذهب است. وضع زن در صفحات مشرق زمین به کلی مختلف است از وضع زنهای مغرب زمین.

ملاقات با شاهزاده خانم ایرانی

مهندس بارون دو، راهی برای دولت ایران احداث می نمود و چون مسیر قطع شده بود مسافرینی که می خواستند به زیارتگاه بروند مجبور بودند که راه را دور زده و مسافت زیادی طی کنند.. یک نفر غلام، مهندس جوان را دعوت نمود که نزدیک کالسکه ای که اشخاص بسیار همراه آن بودند بیاید. در کالسکه یک زن ایرانی بود که به تسلط حکم نمود که باید از این معبر بگذرد. و از حکم او معلوم بود که از زنهای اندرون پادشاه است.

بارون مزبور به کمال ادب جواب داد که هیچ کس را نمی توانم در باب عبور از اینجا مستثنی نمایم. آن زن که روبند انداخته بود به او گفت: پیش بیا. من دختر پادشاه ایران (ناصرالدین شاه) هستم. تو هیچ وقت شاهزاده خانم ایرانی ندیده ای. و روبند خود را بلند کرده و گفت: اگر تو واقعا فرانسوی هستی من عبور خواهم نمود. بعد روبند خود را پایین انداخت. بارون مزبور به قدر یک لحظه مفتون شده و به عملجات حکم نمود که کالسکه را در وقت عبور از محل خطرناک نگاه دارند. و خود او در درب کالسکه همراه می رفت. اجر بارون مزبور در ازای این زحمت، تعارفی بود که آن شاهزاده خانم به طور لطف با دست خود نمود و بارون هیچ وقت این تفصیل را در مدت زندگی خود فراموش نخواهد کرد.

آرزوی دیدن یک زن ایرانی بدون چادر

پیر لوتی که در زمان مظفرالدین شاه قاجار به شیراز رفته و سخت از مشاهده زنان کاملا پوشیده و با حجاب ناراضی بود، همواره آرزوی آن را داشت که روزی یک زن ایرانی بدون چادر را ببیند. از این رو روزی با دیدن مقداری لباس شسته بر روی بند یک پشت بام منزل، با خود اندیشید که حتما تا شب نشده، خانم خانه برای برداشتن آنها به پشت بام می آید و بدین سان او موفق به دیدنش می گردد. پیر لوتی در ادامه می نویسد:

تا این که خادم من با شتاب و با حال مخصوص وارد اتاق شده گفت: خانم روی پشت بام است و آمده است جورابهای سبز خود را ببرد. من با عجله دنبال او می روم. بالاخره خانم آنجاست و از پشت سر خیلی جاذب و فریبنده است. خود را در لباس چیت و موهایش را با پارچه ابریشمی مستور داشته است. سرانجام سر خود را برمی گرداند و گویا با چشمان حیله گر خود به ما چنین می گوید: همسایه ها بیخود زحمت نکشید. این خانم پیرزنی است هفتاد ساله. دندان هایش همه ریخته و کلفت پیر خانه است. واقعا ما چه اندازه ساده لوحیم که تصور می کنیم خانم زیبایی روی پشت بام می آید تا در معرض خطر دیده شدن قرار گیرد!

بالا رفتن از دیوار برای دیدن زن ایرانی

پیر لوتی در آرزوی نابجای دیدن زنان ایرانی بدون چادر در اصفهان در زمان مظفرالدین شاه قاجار، سرانجام به حیله ای متوسل می گردد. او به شخص کفش فروشی در اصفهان مبلغی می پردازد تا او را از دیوار بالا برده و سه نفر از زن های اصفهان را به او نشان دهد. سرانجام آنها با هم از روی قطعه های دیواری بالا می روند و او در نهایت به آرزوی خود رسیده و زنها را که در باغ مشغول چیدن گل هستند از لای سوراخی نگاه می کند. آنها قیچی های بزرگی در دست دارند و با این که رنگشان پریده و کمی چاق تر از معمول هستند اما خالی از زیبایی نیستند و از چشمان شان سادگی قدیمی پیداست. راهنمایش به او اطمینان می دهد که این خانمها از طبقات برجسته اند.

در پایان باید نکته ای را در نتیجه ذکر کنم. چنان که از همین اقوال نیز برمی آید رعایت حجاب و پوشش در مورد زنان، امری نیست که به اجبار حکومت و تحت فشار دستگاه حاکمه بر زنان آن دوران تحمیل شده باشد. از احوال نقل شده از شاهان قاجار نیز می توان دریافت که آنها خود شخصیت های معتقد و چندان مقید به رسوم مذهبی نبوده اند. مثلا ناصرالدین شاه، بیش از آن  که خود مذهبی باشد از روحانیت و نفوذ آنها در میان توده مردم که غالبا سخت دین و خشک مذهب بودند می ترسیده و به همین خاطر با اکراه تن به اصلاحات امثال امیرکبیر و میرزا ملکم خان می دهد و البته نیز آن اصلاحات در آن برهه به خاطر همین ترس از روحانیت و مردم مسلمان به موفقیت نمی رسد. به همین خاطر است که رضا شاه نمی تواند تنها با آزاد کردن حجاب و ترویج و تبلیغ پوشش آزاد برای زنان، آنها را به از سرافکندن پوشش های دست و پاگیر و مشارکت در فعالیت های اجتماعی ترغیب کند و ناچار به کشف حجاب از طریق زور می گردد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد